VAMPIRES ARE REAL
سه شنبه 18 / 10 / 1390برچسب:, :: 21:18 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

بعضی ها میگویند که خون آشام ها به آب مقدس و  نور و خورشید و سیر و آتش حساسیت دارند!!!! خوب به علت تغییرات شیمیایی که در بدن خون آشا مها بوجود امده است بدن انها به جای ساختن ویتامین د زیر آفتاب برعکس عمل میکند و این عمل در طول زمان باعث ضغیف شدن خون آشام میشود اما همین طور ماندن در سایه و تاریکی نیز در طول زمان باعث ضعیف شدن خون آشام میشود همانطور که انسان ها نیز در اثر دوری از خورشید آسیب میبینند. بیشتر خون آشام هایی که این تغییرات شیمیایی در بدنشان ایجاد شده است مسیحی بوده اند پس حساسیت به آب مقدس هم رد میشود انسانی؟ شده به سبزیجاتی یا میوه ای حساسیت داشته باشی؟ به یه چیز خاص مثلا فندوق یا مثلا نیش زنبور؟ خوب خون آشام ها هم همینطور اگر یه روزی یه خون اشام یه روزی به سیر حساسیت داشته که دلیل نمیشه همه ی خون آشام ها به سیر حساسیت داشته باشند! همینطور که حساسیت به آب مقدس و سیر رد میشود حساسیت به آتش هم درست نیست. اگر یک انسان در  آتش باشد چه میشود؟ خوب قطعا پخته میشود. و در نهایت میمیرد خون آشام هم همینطور هیچ چیز خاصی وجود ندارد که حساسیت خون آشام ها را به چیز خاصی ثابت کند. این ها دلیل برشایعه نمیشود و البته خون آشام ها خاصیت های جالبی دارند مثلا سرعت بالایی که در انجام کارها دارند مثلا همین راه رفتن که خون آشام ها خیلی سریع میتوانند راه بروند.پس این قابلیت های خاص دلیل میشود که کمی نسبت به انسان ها قوی تر باشند ان هم برای اینکه از خون بیشتری استفاده میکنند اما این قوی بودن دلیل نمیشود که فقط با فرو کردن نیزه یا چاقو در قلب بمیرند هر خون آشامی مانند انسان های عادی ممکن بمیرد همین. شایعه ها فراوان است واقعیت چیست من هم نمیدانم



سه شنبه 18 / 10 / 1390برچسب:, :: 21:16 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

خون آشام های نو پا یا همان نیمه خون آشام ها نیاز به زمان زیادی برای فهمیدن قدرت هایشان لازم ندارند اما تنها کافیست که به قدرت های خود پی ببرند.............مشخص است که در راه های غلط و برای تغذیه ی غیر ضروری از آن استفاده میکنند و به این دلیل است که سرعت زیادی دارند و ممکن است این سرعت و قدرت زیادی که در آن ها بعد از مدتی اشکار میشود خطر ها و بی دقتی هایی را بوجود بیاورد که برای بقای خون آشام های دیگر خطرناک باشد و البته اگر شخصی و یا چیزی وجود داشته باشد که بتواند جلوی خون اشام های نو پا و کارهایشان را بگیرد خون آشام های اصیلند.



سه شنبه 18 / 10 / 1390برچسب:, :: 21:9 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

با توجه به ایده ی جاودانه بودن خون اشام ها( اولین خون آشام ها که در معرض تغیرات شیمیایی قرار گرفتند انسان هایی اشرافی و از بین کونت ها و دوشس ها بودند. خون اشام های اصیل بیش از چند قرن عمر دارند و مبارزه با آنها تقریبا بی فایده است زیرا آن ها خون آشام های اولیه هستند و  قدرتی که دارند فراتر از چیزی است که در ذهن بگذرد. اصیل ها معمولا به درستی تغذیه میکنند و به ندرت محل زندگی اشان را ترک میکنند و اگر کاری کردید که ناراحتشان کرده است بهتر است هرچه زود تر خودتان را بکشید زیرا اصیل ها کلمه ی بخشش را نمیشناسند.ممکن است سال ها بدنبال  انتقام باشد. رو در رویی با یک خون اصیل برای من که سخت است! معمولا بیشتر  خن آشام ها به اصیل ها کاری ندارند و سعی نمیکنند آن ها را عصبانی کنند من هم به شما پیشنهاد میکنم این کار را امتحان نکنید.



دو شنبه 17 / 10 / 1390برچسب:, :: 6:41 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

میفهمیم وقتی گرگینه میشیم؟

گرگینه ها معمولا در پس از تبدیل شدن به گرگینه دور هم جمع میشوند اما اگر انسانی تبدیل به گرگینه شود متوجه نمیشود تا اینکه به یکی از اطرافیانش آسیب برساند زیرا وقتی حالت هاری به گرگینه دست میدهد تغییر شکل سریعی در بدن او رخ میدهد که باعث میشود پس از تغییر شکل دوباره هیچ چیز از آن مدت به یاد نیارد۱!!!!!!!!!!!!!!!!!!!۱پس اگر توی اتاقتان حیوانات مرده پیدا کردید و  میان دندان هایتان موی حیوانات وجود داشت بدانید که به جمع گرگینه ها پیوستید!!!!!!!!!!!!!!!!!خوش آمدید!



دو شنبه 17 / 10 / 1390برچسب:, :: 6:39 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

فکر میکنند یا واقعا گرگ میشوند؟

گرگینه ها نیز یکی از موجودات جالبی هستند که همه روزه همه کس به دنبال اطلاعاتی راجع به آنها هستند. در افسانه های قرون جدید و قرن معاصر ذکر شده است که وجود کامل ماه بر مقدار آدرنالین خون تاثیر میگذارد و باعث بوجود آمدن حالت هاری در گرگینه میشود. و قطعا گرگینه هم تغییر شکل میدهد. خوب از آنجایی که معمولا گرگینه هایی که از آنها تعریف شده است صورت خود را اصلاح نمیکردند ممکن بود در حالت هاری آنها نام هار بودن را تغییر شکل دهند. خوب تمام این مسائل در حد فرضیه است نا یک گرگینه را ببینم و از او بپرسم. خوب در هر حال می خواستم بگویم که در گذشه و در کتابهایی که در قرون وسطه نوشته شده است خبری از تغییر شکل در زمان قرص کامل ماه نبوده است!!!!!!!!!!

اما خوب امروزه میتوانیم با استفاده از علم ثابت کنیم که نور کامل و مستقیم ماه باعث میشود ادرنالین راحت تر در خون پخش شود و  یکی از دلایل هار شدن در این حالت در معرض نور مستقیم ماه قرار گرفتن است.                                                                                                                                  دانشمندان نام بیماری گرگینه ها را لایکانوتروپی گذاشته اند که این بیماری نقل میکند فرد بیمار دچار هاری شده و توهماتی به او دست میدهد و که فرد فکر میکند گرگ شده است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! هنوز هم هیچ کس نمیداند فکر میکنند گرگ شده اند یا واقعا گرگ شده اند؟ اما خوب هر چه که باشد باعث گرسنگی شدید میشود و با پاره پوره کردن شکم حیوانات و گاهی هم انسان ها تمام میشود!!!!!!!!!



دو شنبه 17 / 10 / 1390برچسب:, :: 6:38 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

عواقب گاز؟؟؟؟؟؟؟

اگر یک گرگینه خون آشامی را گاز بگیرد چه اتفاقی می افتد؟ خوب گاز یک گرگینه برای خون آشامان کشنه است. اما دقیقا چه اتفاقی می افتد؟

ج.طی بیست و چهار ساعت خون آشام میمیرد. بعد از اینکه گرگینه خون اشام را گاز گرفت زاغ دهانش وارد خون خن آشام میشود و سم درون بزاغ دهان که ترکیب شیمیایی خاصی دارد با ترکیب خون بدن خون آشام درگیر میشود و سعی میکند تمام بدن را در بر گیرد اما خون درون بدن خون آشام  با ماده ی جدید بعنوان یک بیگانه برخورد میکند و سعی میکند ان را از میان ببرد اما سم در تمام بدن پخش شده و سیستم عصبی بدن را از کار می اندازد. طی این مدت خون اشام کنترل خود را ازدست میدهد بیش از حد خون مینوشد و حمله های عصبی متعدی به آن دست میدهد. در مدت بیست و چهار ساعت ضمیر نا خودآگاه خون آشام .ذهن خون اشام را آشفته میکند و تصاویری میسازد که واقعیت ندارد.ترکیب شدن سم درون بزاغ دهان گرگینه با خون خون آشام باعث میشود مقدار زیادی آدرنالین از بدن خون آشام ترشح شود و ترس شدیدی را برای خون اشام به بار می آورد. تمامی احساسات تشدید میشوند و بالاخره خون آشام را از پا در می آورند.



دو شنبه 17 / 10 / 1390برچسب:, :: 6:35 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

دورگه چیست؟

خوب موجودی به نام دورگه شاید خیلی کم  یاب باشد . شاید چند تا بیشتر در دنیا وجود نداشته باشند. دورگه ها بچه هایی هستند که از ازدواج یک خون آشام و گرگینه بوجود می آیند. خوب حالا بچه ی بوجود امده چیست؟جواب هر دو . نوزادی که از  خون یک خون آشام و گرگینه بوجود می آید هم خون آشام است هم گرگینه البته دورگه ها معمولا از نسل اصیل ها هستند زیرا خون آشام ها قابلیت بچه دار شدن را ندارند و دورگه های بوجود آمده مربوط به قبل از تبدیل شدن اولین خون آشام ها بوده است.معمولا برای تعادل میان دو گروه طبیعت جادوگری را اجیر میکند تا یکی از  قدرت های فرا بشری دورگه را خاموش کند معمولا قسمت گرگینه را خاموش میکنند اما در دورگه ها این تفاوت وجود دارد که اگر طلسم جادوگر را از بین ببرند بر خلاف دیگر گرگینه ها میتوانند زمانی که به گرگ تبدیل میشوند را به یاد بیاورند و خود را در زمان تبدیل کنترل کنند خوب معلوم است که عاقبتش چه میشود(پایان انسانیت)



دو شنبه 17 / 10 / 1390برچسب:, :: 5:47 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       



بین سالهای 1450 و 1700 میلادی موجی فراگیر برای شکار به اصطلاح جادوگران، ابتدا در اروپا و سپس در مهاجر نشینهای تازه تاسیس آمریکا، براده افتاد. مردم بر این باور بودند که جادوگران همدست شیطان هستند و برای آسیب رساندن عادی، به جادوی سیاه متوسل می شودند. کسانی که به جادوگری متهم می شدند، اعلب مورد شکنجه قرار می گرفتند تا به جرم خود اعتراف کنند. سپس این افراد به دار آویخته شده و یا زنده زنده در آتش، سوزانده می شدند.

1484

پاپ اینوسنت هشتم، آشکارا خطرات جادوگری را گوشزد می کند و اقدامات شکارچیان جادوگر را در آلمان، مورد حمایت قرار می دهد.

1486

کتاب (پتکی بر فرق جادوگران) منتشر می شود. این کتاب که در جکم دائره المعارف جادوگری، و شکار جادوگران می باشد، تاثیر فراوانی در سرتاسر اروپا بر جای می گذارد.

1563

جادوگری جرم محسوب می گردد و اگر به مرگ کسی منجر بشود، مجازات آن اعدام خواهد بود.

1585

ساکنین در دهکده در دولت ـ شهر تربر در آلمان، به جادوگری متهم می شوند. از هر دهکده تنها یک زن مورد بخشودگی قرار می گیرد، ولی باقی ساکنین هر دو دهکده، زنده زنده در آتش سوزانده می شوند.

1644

یک انگلیسی بنام ماتیوها پکزکه خود را بازرس کل در امر شناسایی جادوگران می نامد، فعالیت خود را شروع می کند. طی سه سال او سراسر انگلستان را در پی یافتن جادوگران زیر پا می گذارد. در مجموع، او حدود 200 نفر را به پای چوبه دار می فرستد.

1648

برای آخرین بار، یک « اصطلاح جادوگر زن» در انگلستان به دار آویخته می شود.

1692

محاکمه زنان جادگر در نبوانگلند براه می افتد و 20 نفر اعدام می شوند.

در سال 1692 میلادی، اهالی دهکده کوچک سیلم از توابع مهاجر نشین خلیج ماساچوست در آمریکای شمالی، دچار تفرقه و دو دستگی شدند. ماجرا از آن جا آغاز شد که تعدادی از دختران دهکده مدعی شدند که شیطان بر آنها چیره شده است. چند تن از مستخدمین منزل ساموئل پاریس، کشیش جدید دهکده که چندان محبوب هم نبود، به جادوگری متهم شدند. اهالی نیوانگلند، مردمانی مذهبی بودند و با این اتهامات به شیوه ای جدی برخورد کردند. بدین ترتیب، فرماندار مهاجرنشین، دستور محاکمه این دختران را صادر کرد.

اهالی دهکده سیلم بر اثر اختلاقات شدید، به دو گروه تقسیم شده بودند. افراد ثروتمندی که از نواحی دیگر به دهکده مهاجرت می کردند. تاریخ نویسان هم اکنون، ثابت نموده اند بسیاری از کسانی که به جادوگری متهم شدند، یا از تازه واردین بودند یا به نوعی با آنها ارتباط داشتند. ساکنان اصلی که نمی توانستند مانع از اشغال دهکده شان بشوند، تازه واردین را به جادوگری متهم می ساختند تا آنان انتقام بگیرند.

بریژیت بیشاپ نخستین کسی بود که به جادوگری متهم شد و در روز دهم ژوئن سال 1692 م به دار آویخته شد. پس از او، پنج نفر دیگر، از جمله یک کشیش بنام جرج باراوز که از محاکمات انتقاد کرده بود، به پای چوبه دار فرستاده شدند. به دلیل جنون و بلوایی که بر سیلم حاکم بود، این قبیل انتقادات با مجازات مرگ همراه می شد. پیش از آنکه تب شکار جادوگران، فروکش کند بیست نفر جان خود را از دست دادند. یکی از محکومان را بین دو سنگ نهادند و بدنش را له کردند. این شیوه مجازات قدیمی در مورد کسانی بکار می رفت که از طلب استغفار سرباز، می زدند. هر چند این محاکمات از جمله رویدادهای غم انگیز تاریخ نیوانگلند محسوب می شوند، این گونه تحرکات آخرین اقداماتی بودند که در پی براه افتادن موج شکار جادوگران در مستعمرات انگلستان واقع در آمریکا، صورت گرفت.


چنین به نظر می رسد که در نتیجه موجی که برای شکار جادوگران براه افتاد، حدود 100000 نفر جان خود را از دست دادند. آلمان مرکز مبارزه بر ضد جادوگران بود. هر چند بیشتر کسانی که به جادوگری متهم شدند، زن بودند، در حدود یک سوم از شمار اعدام شدگان را مردان تشکیل می دادند.

 



چهار شنبه 12 / 10 / 1390برچسب:, :: 7:34 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

http://www.vampirewebsite.net/ اگه زبان انگلیسی شما افتضاح نیست حتما به این سایت یه سری بزنید. مطمئن باشید پشیمان نمی شوید.



شنبه 6 / 10 / 1390برچسب:, :: 9:43 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       


طبق قاعده، بچه یک خون آشام زن، حتما خون آشام می.شود ولی اگر خون آشام مرد با یک زن معمولی ازدواج کند، بچه اش نیمی خون آشام یا «دمفیر»از آب در می.آید. دمفیر.ها به نور حساسیتی ندارند و شدت نیازشان به خون، به اندازه یک خون آشام نیست ولی بالاخره یک دمفیر هم باید برای خودش کاری بکند. این کار و این تصمیم، یعنی انتخاب بین خون آشامیت یا مثلا تغذیه از خون حیوانات. معمولا دمفیر ها شکارچی خون آشام از آب در می آیند.



شنبه 6 / 10 / 1390برچسب:, :: 7:40 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

تب خون آشام ها در سالهای 1800 میلادی بسیار بالا گرفته بود چنانچه بعضی از خانواده یک کیت با وسایل ضروری جهت کشتن آنها در منزل داشتند.

   

لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)

لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)
لوازم کشتن خون آشام ها در قدیم (38 عکس)

 

 

 

 



چهار شنبه 5 / 10 / 1390برچسب:, :: 6:11 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

یک زیست شیمی دان کانادایی پیشنهاد کرده است که مردمانی مشهور به خون آشام در واقع به نوعی بیماری خونی به نام ((پورفیریا)) مادر زادی دچار هستند.تا کنون فقط دویست مورد از این بیماری ها گزارش شده است.گرچه ژن عامل این بیماری ها بسیار نادر است،ازدواج بین خویشاوندان در برخی از جامعه های بسته باعث معمول شدن این بیماری می شود.

در پورفیریای مادر زادی تولید ((هم)) دچار مشکل می شود.هم بخش مهمی از هموگلوبین است،یعنی همان پروتئینی ست که اکسیژن را در سراسر بدن جابجا می کند.پروفریا اثرات بسیار ی بر بدن ،به ویژه پوست وکبد دارد.یکی از این اثر ها حساسیت به نور است.قرارگرفتن در معرض افتاب ،باعث ایجاد بر آمدگی وزخم های سرخ رنگی بر روی پوست می شود.

مبتلایان به این بیماری ،شب ها وجاهای تاریک را می پسندند.این بیماری باعث می شود دندان ها به رنگ سرخ متمایل به قهوه ای درآیند و چنین می نماید که دندان ها به خون آغشته شده اند.این پورفیریا ی نادر باعث ایجاد زخم هایی می شود که به غضروف واستخوان بیماران آسیب می زند و درنتیجه بینی،گوش ها و انگشتان آنان شکل غیر طبیعی پیدا می کنند.بیمار ممکن گوش های نوک تیز ،بینی پهن و انگشتان دراز پیدا کند.پورفیریا باعث می شود رفتار های عجیبی از بیماران سر بزند.آنها دچار توهم می شوند و حرکات غیر طبیعی از خودشان نشان می دهند.

((دلفین)) به هنگام مطرح کردن این نظریه ی خود گفت مواد موجود در سیر (گرچه برای بسیاری از مردم سودمند است )حال بیماران پروفریا را بدتر می کند.البته چنین ادعایی ثابت نشده و بیشتر دانشمندان آن را نپذیرفتند.

همچنین ترس از خون آشام ها آنچنان در سده ی هجدهم میلادی گسترش یافت که بدن هایی را که گمان می کردند ((نمرده اند)) از گور در می آوردند وبیشترشان برخلاف نظریه ی دلفین چهره ی ناجور و تغییر یافته ای نداشتند.به علاوه،خوردن خون انسان هیچ کمکی به بیماران نمی کرد.

به نظر نمی رسد که دراکولای معروف هم به این بیماری دچار بوده اس.شاید نشانه های پورفیریا با داستان هایی درباره ی این اشراف زاده ی رومانیاییستمگر که دشمنان خود را به چهار میخ میکشید ،در هم آمیخته باشد.ما هرگز نخواهیم فهمید که داستان  خون آشام ها به راستی الهام گرفته ازافراد مبتلا به بیماری مادر زادی پورفیریا بوده اس یا نه.حتی اگر خون آشام هایی هم وجود داشته باشند،نگران نباشید.پورفیریا یک ناهنجاری ژنتیکی است ،یعنی اگر کسی شما را گاز بگیرد به آن دچار نمی شوید!

در اکثر فرهنگها و افسانه ها – در ارتباط با موجودات خون اشام مطالبی گفته میشود که امروزه تقریبا همگانی و جهانی شده است . علاقه مندان به فولکلور و فرهنگ و اداب و رسوم ملل مختلف, افسانه ها و داستان هایی از هیولاهای انسان نمایی که خون انسان را می مکیدند – یافته بودند . افسانه هائی که در تاریخچه بابل قدیم در هندوستان و چین دیده میشود – این داستانها از وسعت و تنوع بسیار زیادی در قلمرو تمدنهای نخستین برخوردار است

 

مثلا در کتیبه های مصری از موجودات خون اشام – هنگام صحبت از مردگان بحث شده است . "مونتاگ سامرز " دانشمند انگلیسی بسیار سرشناس – که کارهای بسیار عجیبی از او دیده میشود – دو جلد کتاب از دیده ها و شنیده ها درباره موجودات خون اشام, از میان افسانه های اقوام مختلف جهان گرداوری کرده است . او میگوید: یونانیان باستان نیز به موجودات خون اشام عقیده داشتند – و دیگر اینکه بربرها این قسمت از تاریخ فرهنگی و اعتقادی یونانیان را گرفته اند و انرا سراسر اروپا پخش کرده اند . در اعتقادات کهن – موجودات خون اشام ارواح خبیثی بودند که شبها قبرهای خود را ترک میگفتند و در یک نوع حالت خواب توام با خلسه – به جستجوی افراد آواره و گمشده می گشتند تا حنجره انان را با دندان سوراخ نمایند و خون انان را بمکند . جسد یک خون اشام همیشه تازه و سالم بود و تنها راه از بین بردن ان – سوزاندن جسد و یا به چوب کشیدن ان بود است . در گزارشات و یادشتهای تاریخی بر جا مانده از قرون وسطی در اروپا, داستانهای زیادی از دهکده نشینانی وجود دارد که اجسادی را نبش قبر میکردند و انها را به حالت سرپائین به دار می اویختند تا موفق به نگه داشتن انها در قبرهایشان شوند . در انگلستان هم تا سال 1823 – قانون سوراخ کردن قلب افرادی که دست به خودکشی میزدند – کماکان برقرار بود . اعتقاد مردم بر این بود که اشخاصی که دست به خودکشی می زدند, برای مبدل شدن به خون اشامی هراسناک – استعداد و تمایل بیشتری را دارا میباشند . به غیر از این دسته از مردم, مجرمین قانون و حرامزاده ها و افرادی که از کلیسا طرد شده بودند, در دسته خون اشام ها محسوب می شدند . من اگر بخواهم تمام افسانه یا حکایتهای واقعی را درباره خون اشامی برای شما بگویم این مطلب بسیار زیاد خواهد شد, شاید بگوئید حکایت واقعی .؟!! متاسفانه افرادی بودند که از این کلام تورات که با تاکید امده : خون حیات است ( فصل 12 ایه 23 ) سواستفاده کرده و دست به کارهای وحشتناکی میزدند انها با استحمام خون و نوشیدن ان به تصور ابلهانه دنبال حیات ابدی بودند – البته در اینجا باید نکته ای را برای شما بازگو کنم – که افرادی هم هستند که موجوداتی را میبینند و از ان میهراسند که برای من و شما قابل رویت نیست – که اصولا به انها جن زده میگویند . اما چه ارتباطی بین " خون اشام " و " دراکولا " وجود دارد.؟ ایا " خون اشام " همان " دراکولا " است.؟!!



چهار شنبه 5 / 10 / 1390برچسب:, :: 6:7 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

 

عکس های دیدنی از قلب مومیایی شده یک خون آشام - asio.ir
عکس های دیدنی از قلب مومیایی شده یک خون آشام - asio.ir
عکس های دیدنی از قلب مومیایی شده یک خون آشام - asio.ir
عکس های دیدنی از قلب مومیایی شده یک خون آشام - asio.ir
عکس های دیدنی از قلب مومیایی شده یک خون آشام - asio.ir
عکس های دیدنی از قلب مومیایی شده یک خون آشام - asio.ir
عکس های دیدنی از قلب مومیایی شده یک خون آشام - asio.ir

 

گفته میشه این قلب مومیایی به دوران 1900 بر میگرده و مربوط به یه خون آشام به نام Auguste Delagrance هست که به تنهایی خون بیشتر از 40 نفر رو خورده و مسئول مرگ اوناست!
البته بعد از اینکه شناسایی میشه توسط یک کشیش کاتولیک کشته میشه.
در تصویر شما قلب رو میبینید... اون تیکه چوب هم درواقع وسیله ای هست که اون کشیش باهاش آقای خون آشامو کشت.

  

 



سه شنبه 4 / 10 / 1390برچسب:, :: 7:45 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

همه فکر می کنند که گرگینه ها، این موجودات خشن اما جالب توجه در حقیقت از خرافات اروپاییان هستند، اما اگر کمی به تاریخ کتب ایرانی نگاه کنیم، به افسانه ای بر می خوریم که صحت این موضوع را زیر سؤال می برد: "افسانه حیواناتی کوه نشین موسوم به... گرگ انسان نما"!



گرگینه ها... موجوداتی که در افسانه های اروپایی، انسان های پلیدی هستند که با شیطان پیمان می بندند و در ازای آن قدرت تبدیل شدن به هیولایی گرگ مانند را هنگام بدر ماه پیدا می کنند. اما آیا واقعیت همین است؟ آیا آنها در اصل خرافات غربی هستند؟
جواب این است که نه، آنها لزوماً چنین نیستند. در ایران باستان، گرگ نه مظهر پلیدی که مظهر قدرت و شکوه محسوب می شد و آن را جزو باهوش ترین حیوانات می دانستند، همان طور که گودرز پهلوان شاهنامه، که شخصیتی زیرک اما قدرتمند دارد، پرچمی با نماد گرگ در دست می گیرد و لباسی از پوست گرگ در بر می کند.
اگر بخواهیم فهرست کتابهایی که در ایران از خرافات و افسانه ها حرف می زنند را بررسی کنیم، به کتابی برمی خوریم به نام: "عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات" که بعد از اسلام در طوس نوشته شده و در آن نویسنده، خرافات معمول زمان خویش را در قالب مقاله ای علمی به تصویر کشیده است و سال ها بعد، راهگشایی برای دقیقی شاعر ایرانی شد که می خواست شاهنامه را بنویسد. اما عمر دقیقی کفاف نداد و بعد از او فردوسی این وظیفه را بر عهده گرفت.
گودرز تنها مثال این امر در شاهنامه نیست. فردوسی می گوید که گشتاسب چگونه برای خواستگاری کتایون، دختر قیصر به روم می رود و قیصر از او می خواهد که گرگ غول پیکری که مردم سرزمینش را عذاب می دهند، از پا درآورد:
چو گرگ از در بیشه او را بدید خروشی به ابر سیه برکشید
همی کند روی زمین را به چنگ اَبَرگونه شیر و جنگی پلنگ

گشتاسب با گرگ می جنگد و او را از کمر دو نیم می کند، و رومیان را پیش جسدش می آورد. اینجاست که شک و تردید پدیدار می شود:
به شمشیر سلمش زدم بر دونیم سرآمد شما را همه ترس و بیم
شوید! این همه شگفتی ببینید گرم چنان زشت پتیاره، درّیده چرم
یکی ژنده پیلست گویی به پوست همه بیشه بالا و پهنای اوست
بدان بیشه رفتند هر دوان زگفتار او شاد و روشن روان
بدیدند گرگی به مانند پیل به چنگال شیران و همرنگ نیل

گرگی که بزرگی آن باور کردنی نیست. در هنگامه نبرد، گرگ چنان بر اسب گشتاسب می پرد که گویی خرسی بر اسب می جهد و نه یک گرگ. شاید اغراق در این اشعار وجود داشته باشد اما اصل ماجرا یکی است، چرا که پادشاه نمی تواند از یک گرگ معمولی ترس داشته باشد و این در حقیقت نشان دهنده غیرطبیعی بودن موجود و بنابر این گواهی بر این موضوع است که اینجا تنها نمی توان اغراق فردوسی را دخیل دانست.
کتاب "عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات" دو خرافه را همزمان آورده است که به آنها اشاره می کنیم:

1. «گویند هرکس در بیشه زاران هنگام بدر ماه، عریان گردد و شالی از پوست گرگ بر کمر خویش بندد و حلقه ای از آتش در اطراف کالبدش بیافروزد و در آن میان بر زمین دراز کشیده و در خواب شود، نیمه شبان به موجودی دلیر و گرگ صورت بدل خواهد گشت و تا سحرگاهان در آن صورت خواهد ماند.»
اینجا منظور از دلیر، مطلقاً شجاع نیست و قدرت هم معنا می شود، پس در اصل موضوع مربوط به روشی برای تبدیل شدن به موجودی فراطبیعی و نیرومند است. اما این خرافه بسیار آشناست، چون تقریباً ما همین مورد را در مورد بدل شدن انسان به گرگینه در افسانه های اروپا می بینیم.

2. «کشاورزان گویند که هنگام چهاردم ماه (قمری) گرگانی عظیم جثه و تناور بازو چون خرس از کوهستان بر ایشان می تازند و دد و دام را با هم می درند و هر تنابنده ای را هلاک کرده، نیمی را بر جا گذاشته و نیمی دیگر را با خود می برند. گویند چون خرس بر دو پا ایستاده و از مرکب سریعترند، پس نتوان آنان را گرفت.»
من چیزی برای گفتن ندارم. ظاهراً کتاب، خودش همه چیز را به خوبی بیان کرده است.

اما چگونه چنین افسانه ای با اروپاییان یکسان است؟ اولین ثبت این خرافه در کتب و کتیبه های غربی حدود سه سال پس از آخرین جنگ صلیبی با مسلمانان ثبت شده که به تنهایی می تواند دلیل بسیار خوبی برای اثبات این موضوع باشد، و جدا از آن می توان به روابط بسیار زیاد دولت های آسیای مرکزی و خاورمیانه با یونان و روم در سال های پیش از آن اشاره کرد که این هم باز می تواند دلیلی بر راهیابی این افسانه به خرافات غربی باشد، درست همانند میترا خدای ایرانی که توسط رومیان هم در غارها پرستش می شد و در اصل از ایران به غرب راه یافته بود



دو شنبه 3 / 10 / 1390برچسب:, :: 14:9 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

تاریخ پیدا شدن: ۱۹۲۰  سن هنگام پیدا شدن: ۸ (کامالا)، ۱٫۵ (آمالا)
محل: میدناپور، هند. مدت زمان زندگی در طبیعت: ۸ سال ، ۱ سال
شاید یکی از مشهورترین و بحث‌برانگیزترین ماجراهای مربوط به کودکان وحشی، ماجرای «کامالا» و «آمالا» باشد. کامالا و آمالا، دو تن از جالب‌ترین افراد در میان کودکان وحشی هستند. این دختران گرگی، کنار هم در لانه‌ی گرگ‌ها پیدا شدند. در آن زمان، آمالا ۱۸ ماهه بود و کامالا هشت سال داشت. با این حال، گفته می‌شد این دو خواهر نیستند بلکه در سال‌های متفاوتی به حال خود رها شده‌اند یا این که گرگ‌ها آن‌ها را برداشته‌اند.

در همان سال، کشیش «جوزف سینگ» یک مبلغ مذهبی که اداره‌ پرورشگاهی در شمال هند را بر عهده داشت، شایعاتی شنید درباره‌ی دو موجود شبح‌ مانند که در جنگل بنگال، در نزدیکی «میدناپور»، دسته‌ای از گرگ‌ها را همراهی می‌کنند. روستاییان محلی از این ارواح می‌ترسیدند اما بر اساس عرف منطقه، حق نداشتند به گرگ‌ها آسیبی برسانند. سینگ، که کنجکاو شده بود، بر بالای یک درخت مخفیگاهی ساخت مشرف به لانه‌ی دسته‌ی گرگ‌ها. لانه در واقع یک پشته‌ قدیمی ده پایی موریانه‌ها بود که با گذشت زمان، گود و میان‌تهی گشته بود. با بالا آمدن ماه، سینگ گرگ‌ها را دید که یکی یکی بیرون می‌آیند. سپس دو موجود خمیده و ترسناک ظاهر شدند. این دو موجود سرهای خویش را کمی بیرون آوردند، هوای شبانه را بو کشیدند و آن‌گاه به بیرون جهیدند. این «اشباح» بر اساس توصیفات سینگ در دفتر خاطراتش، موجوداتی بودند: «…بسیار مخوف و ترسناک…دست، پا و بدنی همچون انسان داشتند، اما سرهایشان، جسم گردی بود از چیزی که شانه‌ها و قسمت فوقانی بالاتنه‌شان را می‌پوشاند…چشم‌هایشان، درخشان و نافذ بود و شباهتی به چشم انسان‌ها نداشت…هر دوی آن‌ها روی چهار دست و پا می‌دویدند».

پیدا
شدن دو دختری که مثل گرگ رفتار می کردند و گوشت خام میخورند!! + عکس


ظاهرا،ً در این دخترها، اثری از رفتار و افکار انسانی نبود. گویی آن‌ها ذهن یک گرگ را داشتند. هر لباسی که به تنشان پوشانده می‌شد را پاره می‌کردند، فقط گوشت خام می‌خوردند، هنگام خواب به صورت دایره‌ای و خمیده به هم می‌چسبیدند، در خواب تکان‌های ناگهانی می‌خوردند و خرناس می‌کشیدند، تنها بعد از طلوع آفتاب بیدار می‌شدند، زوزه می‌کشیدند و می‌خواستند دوباره آزاد شوند. کامالا و آمالا آن‌قدر چهار دست و پا راه رفته بودند که تاندول‌ها و مفاصلشان کوتاه شده بود، به همین دلیل قادر نبودند پاهایشان را راست نگه دارند یا حتی برای راه رفتن روی دو پا، کوششی نشان دهند. آن‌ها هرگز لبخند نزدند و علاقه‌ای به ارتباط با انسان‌ها نشان ندادند. تنها احساسی که در چهره‌شان دیده می‌شد، ترس بود. حتی حواس این دو نیز همچون حواس گرگ‌ها شده بود. به گفته‌ی سینگ، شب‌ هنگام، چشمان آنان بینایی خارق‌العاده‌ای داشت و مثل چشم گربه‌ها می‌درخشید. قدرت شنوایی آن‌ها نیز بسیار قوی بود، اما به نظر می‌رسید صدای انسان‌ها برای گوش‌هایشان غریب و غیر قابل شنیدن است.
سینگ، به عنوان مردی فقیر اما تحصیل‌کرده، تمام تلاش خود را کرد تا وظیفه‌ی خود مبنی بر بهبود حال کامالا و آمالا را به بهترین نحو ممکن انجام دهد. وی که به نظریه‌ی رشد گیاه‌وار کودکان اعتقاد داشت، این طور نتیجه گرفت که عادات گرگی کامالا و آمالا، به نحوی مانع از بروز آزادانه‌ی خصایل انسانی آن‌ها می‌شود. سینگ احساس می‌کرد وظیفه دارد (حداقل به دلایل مذهبی) که این این دو دختر را از روش زندگی گرگ‌وارشان جدا کند و زمینه‌ی ظهور انسانیت دفن‌شده‌ی آنان را فراهم آورد. متأسفانه، پیش از آن که کار پژوهشی وی پیشرفت کند، دختر کوچکتر، آمالا، بیمار شد و جان داد. این واقعه، برای کامالا که تازه ترسش از انسان‌های دیگر و محیط پرورشگاه ریخته بود، ضربه‌ی مهلکی محسوب می‌شد. کامالا مدت زیادی عزا گرفت و سینگ، می‌ترسید او هم جانش را از دست بدهد. اما سرانجام کامالا بهبود یافت و سینگ برنامه‌ی بهبودی بیمار را آغاز کرد.



دو شنبه 3 / 10 / 1390برچسب:, :: 14:8 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

در کنار خوناشامان ( به بخش خوناشامان همین مقاله رجوع شود ) گرگینه ها یکی از مشهورترین موجودات ماورایی برای بشر امروزی است و همانند خوناشامان مشهوریتشان مدیون این است که آنها نیز در بین ما در هنگام صبحگاه هان به زندگی میپردازند و تنها در شامگاه هان به موجودی مخوف بدل میگردند. این پدیده از بیماری خاص به نام لایکانوتروپی ناشی میشود . که ممکنه هم حالتی روانی باشد و در مواقعی بسیار نادر حالت تغیر فرم فیریکی هم در بیماران گزارش شده . تنها و بهترین این گزارشات توسط سابین بارین گالد در سال 1865 در کتاب مشهورش یعنی گرگینه ها به ثبت رسیده و حتی در دوران معاصر هم در این باره منبعی قابل استناد میباشد .
آقای مونیگ سامرز هم در باره این موجودات در کتاب معروفش گزارشاتی آورده . گرگینه ها در هر دو کتاب افرادی هستند که از لاکانوتروپی بر اثر پدید ه ای مرموز رنج برده و بصورت روانی و یا فیریکی این بیماری در آنها نمود پیدا میکند .

گرگینه های داستانهای کهن از مدل معاصر کنونی بسیار متفاوت بوده اند . در هیچ افسانه ی از این مورد که این بیماری میتواند توسط گاز گرفتن سرایت کند حرفی به میان نیامده . در تمام آن نوشته ها لاکانوتروپی در اثر پرداختن به جادوگری که با شیاطین در ارتباط است برای جادوگر ناشی میشود. و در مواردی داستانهای از پوستینی که جادوگر خبیث از ( فردی سیاه ) خود شیطان دریافت میکند به این موجود مبدل میشود به چشم میخورد . که هنگامی که جادوگر این پوستین را به تن میکند به موجودی شبیه گرگ یا خود گرگ تبدیل میشود که در این حالت به جنگلها رفته و کشتار به پا میکند . در مکتابی سحرآمیز هم اعتقاد بر این است که جادوگر شیطانی را احضار میکند و از او میخواهد که قدرت تبدیل به گرگ را به او ببخشاید . البته در برخی از اساطیر هم گفته شده که نیاز به هیچ پوستین جادویی نیست و گرگینه خود به خود و بصورت کاملا سریع روی بدنش مو رشد میکند . و در صبح گاه خود بخود این پشم گرگ ناپدید میشود . . در قرون وسطی جادوگران اکثرا بخاطر توانای تغییر فرم خود یا دیگران به گرگینه مجازات میشدند . گهگاهی هم جادوگران بخاطر این که پوستین های جادویی برای این منظور میساختند مورد مجازات قرار میگرفتند . در این افسانه ها نیازی به وجود بدر کامل ماه جهت تغییر فرم گرگینه نبود .

در قرون وسطی و دوران تاریک اروپا مجازات کسی گرگینه تشخیص داده میشد . مانند جادوگران یا چوبه دار بود و یا سوزاندن در آتش . بلندی قد یک گرگینه به این تعبیر میشد که هرچه گرگینه بلندقدتر باشد مدت بیشتری است که به گرگینه تبدیل شده و یا جادوگری خبیثتر است . و افراد بیشماری در آن دوران مجازات شدند تنها بیماران روانی بودن که از این بیماری روانی رنج میبردند. و شایان ذکر است که در دوران معاصر این بیماری در میان دیگر انواع بیماریهای روانی بصورت خیلی کمیابی مشاهده میشود و گزارشاتی از این بیماران در دست است . در این شرایط بیمار فکر میکند که گرگ است . ولی باید این را هم در نظر داشت که گزارشات معتبری در دست است که اگر فردی در تسخیر موجودی خبیث و ماورایی باشد . ممکنه مانند گرگ ها رفتار کند و سر به طبیعت وحشی و بکر بزند .



دو شنبه 3 / 10 / 1390برچسب:, :: 7:54 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

عزیزانی که اطلاعات یا اخباری از خونآشام ها دارند مطالب خودشان را به ایمیل بنده بفرستند تا با نام آنها در وب درج کنم. با تشکر



دو شنبه 3 / 10 / 1390برچسب:, :: 7:52 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

مللی به وجود خون آشام ها اعتقاد دارند، فرهنگ هایی همچون؛ بین النهرینی، یونان کهن و رومی ها افسانه هایی را از ارواح شیطانی و پلید که به عنوان پیشرو منادی خون آشام ها دارند(البته در آن زمان تنها ارواح پلید را مطرح میکردند و نه خون آشام ها را).

مثلا هندی های کهن خدایی به نام Kali دارند که دندان های نیش مانندی دارد و تاجش از کاسه سر گرفته شده است!

در قرن ۱۸ جنون اعتقاد به خون آشام ها در بین کشورهای شرقی اروپا به وجود آمد. این اعتقادات در کشورهای شرقی اروپا به حدی بود که مامورین دولتی زمانی مامور به شکار و میخ کوبی خون آشام ها شده بودند!!!

فاجعه ترس و وحشت زمانی آغاز شد که به قولی حملات خون آشام در شرق پروس در ۱۷۲۱ و در ۱۷۲۵ تا ۱۷۳۴ در حکومت سلطنتی Habsburg شروع شد که این باعث شیوع آن به دیگر مناطق نیز شد.

دو خون آشامی که رسما ثبت شده اند! یکی آنها، Peter Plogojowitz و دیگری Arnold Paole از صربستان بوده است(صربستانی ها دیگه آخرشن)

کشورهای لهستان، مجارستان و اتریش هم نمونه های دیگری بودند که مردن را خوب میدانستند.

سرانجام ملکه اتریش، ماریا ترسا، پزشک شخصی خودش را مامور تجسس وجود خون آشام ها در کشورش کرد. دکتر Gerhard van Swieten بعد از تحقیقات سرانجام به این نتیجه رسید که خون آشام وجود ندارد و همه اش سرکاریی بیش نیست. ملکه هم قانونی را به اجرا گذاشت که باز کردن قبر و حتک حرمت به اجساد را قدغن میکرد تا پایانی بر مرض این خرافات در کشورش باشد.

مردمی در غرب آفریقا و همچنین در ماداگاسکار بودند که به وجود خون آشام ها اعتقاد داشتند.

در آمریکا، کلمبیایی ها و در آسیا هم هندی ها(بر خلاف فیلم هاشون)، ژاپنی ها، فیلیپینی ها، مالزی ها و اندونزی هایی هم به وجود خون آشام ها اعتقاد داشتند.



پنج شنبه 1 / 10 / 1390برچسب:, :: 9:10 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

آرنولد پاول(Arnold Paole) و خون آشامی


جسد آرنولد پاول

آرنولد پاول یک قانون شکن صربستانی بود که بعد از مرگش در سال ۱۷۲۶ خون آشام شد. گفته می شود او دست کم ۱۶ نفر را در دهکده ی خود، مدوئگنا، کشته است. این دهکده در کنار رودخانه ی موراوا و در همسایگی شهر پاراسین قرار دارد. دلیل اهمیت این مورد از رویارویی با خون آشام، دخالت مستقیم مقامات اتریشی و مستندسازی مأمورین و پزشکان صربستانی است. این افراد وجود خون آشام ها را تأیید کردند و بیشتر گزارش های تهیه شده از این مورد، توسط دو پزشک ارتش اتریش به نام های «گلیزر» و «فلاکینگر» تهیه شده اند.

پیتر پلوگویوویچ(Peter Plogojowitz)

پیتر پلوگویوویچ دهقان در دهکده ای به نام کیسیلوا در صربستان زندگی می کرد. وی در سال ۱۷۲۵ از دنیا رفت. پیتر بعد از مرگ به خون آشام تبدیل شد و نه تن از ساکنان دهکده ی کیسیلوا را به قتل رساند. پرونده ی خون آشامی پیتر پلوگویوویچ مستندترین پرونده در رابطه با خون آشام ها می باشد. اسقف اعظم، فرامبالد، که گماشته ی دولت اتریش بود، این مورد را گزارش کرد. بعد از مرگ پیتر پلوگویوویچ، نه نفر به طور ناگهانی جان سپردند و گفته می شد آن ها توسط پلوگویوویچ به قتل رسیده اند. همسر وی به خبرنگاران گفته بود که شوهرش پس از مرگ به ملاقاتش آمده و کفش هایش را می خواسته است. وقتی جسد پیتر توسط کشیش محلی و ساکنان کیسیلوا بررسی شد، معلوم گردید که جسد متلاشی نشده است. موهای سر و ریش بلند شده، “پوست و ناخن ها سالم بودند”. تمام این ها، نشانه هایی از تبدیل شدن به خون آشام است.

حمله خون آشام ها به شهر ارواح


در سال ۱۸۹۹ در کاریبو، آلاسکا طلا کشف شد و در مدت دو سال، بیش از سی هزار نفر در جست و جوی خوشبختی در این شهر کوچک سکنی گزیدند، اما هنگامی که طلا در سال ۱۹۰۱ تمام شد، کاریبو به شهر ارواح بدل گردید. چهل و یک سال بعد، یک گروه ده نفره از مهندسان نظامی برای ساختن بزرگراه آلکان به کاریبو آمدند. بزرگراهی برای پیوند دادن آلاسکا به ۴۸ ایالت آمریکا.

در شب سیزدهم ژوئن سال ۱۹۴۲، مرکز فرماندهی طرح در وایتهورس کانادا، یک پیغام فوری از کمپ کاریبو در یافت کرد. مردی که به نظر وحشت زده می رسید، از حمله ی خون آشامان خبر می داد. یک تیم حمله از سیاتل اعزام شد تا به بحران خون آشامان رسیدگی کند. آن ها تمام خون آشامان اطراف کمپ و معدن طلا را که باعث آزار دیگران بودند، کشتند.

آزمایشاتی بر روی لباس ها و وضعیت خون آشامان ساکن معدن طلای متروک انجام گرفت، نشان داد که پنج تن از خون آشامان به احتمال زیاد در دوران جویندگی طلا در کاریبو بین سال های ۱۸۹۹ تا ۱۹۰۱، مبتلا شده و تغییر ماهیت داده اند. این خون آشامان به نحوی توجیه ناپذیر پس از چهل سال خواب دوباره به زندگی بازگشته بودند.

زن برزیلی و خون آشام

در اکتبر سال ۱۹۷۷، یک زن برزیلی به نام کلودومیرا پایکسائو(Claudomira Paixao)، به دلیل تابش نوری خیره کننده از پنجره ی اتاقش از خواب بیدار شد. سپس مردی میان موجی از گرمای شدید پدیدار گردید و خون کلودومیرا را با یک سرنگ خارج کرد. زن نگون بخت قادر به سخن گفتن و فریاد زدن نبود. عاقبت، موجود وهم انگیز به طرزی ناگهانی ناپدید شد. خانم پایکسائو سپس برای درمان سوختگی هایش به بیمارستان منتقل گردید.

فردریک و خون آشام ها

یک روز بعد از ظهر در ماه جولای سال ۱۹۶۸، جنینگز فردریک(Jennings Frederick) در اطراف ریوسویل، ویرجینیای غربی در حال شکار بود که صدایی او را این گونه مورد خطاب قرار داد: «من دوست هستم. من به دنبال صلح هستم. کمک پزشکی لازم دارم. از شما درخواست کمک دارم.» جنینگز احساس کرد چیزی بازویش را گرفته، و هنگامی که برگشت، با یک شبه انسان سبزچهره و عجیب رو به رو شد.

شبه انسان، جسمی به نازکی ساقه ی درختان و بازوانی لاغر همچون ریشه پیچک داشت. او بازوی فردریک را با انگشتان سوزن گونه اش سوراخ کرد و خونش را خارج ساخت. سپس چشمانش قرمز شدند و با چرخش خود، فردریک را به خواب بردند. این موجود وحشتناک پس از آن که تشنگی اش را فرونشاند، قربانی خود را رها کرد و با گام هایی بلند دور شد.



پنج شنبه 1 / 10 / 1390برچسب:, :: 9:3 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

استفانی پیستی، دختر ۱۸ ساله اهل فلوریدا متهم به فریفتن پسری ۱۶ ساله و کشاندن وی به منطقه ای دورافتاده با این هدف که دوستانش این پسر را به قتل برساندند است. داستان تا همین بخش هم به اندازه کافی ناراحت کننده است اما بخش عجیب و باورنکردنی داستان مانده: پیستی مدعی است که وی و چهار دوست دیگرش بخشی از یک آیین خون آشامی هستند و خود او نیز یک گرگ انسان نما است.

به گزارش فرارو به نقل از ام اس ان، پیستی در مصاحبه ای با شبکه تلویزیونی محلی گفته است: «از آنجایی که تمام بافت های بدن من و اساساً همه چیز مانند این است که من ۱۲ ساله ام، شاید به نظر عجیب باشد اما می دانم که یک خون آشام هستم و بخشی از من گرگ است.» این دختر مدعی است که به عنوان بخشی از مراسم آئینی خون آشام، مجبور بوده حداقل برای یک بار از خون دوست خود ویلیام چاسز بنوشد.

با این حال از نظر قانونی چنین ادعایی دلیل بر بی گناهی شخص نیست و در این مورد خاص، شواهدی دال بر اینکه پیستی یا هر شخص دیگری خون قربانی، جاکوب هندرشات را مکیده باشد وجود نداشته؛ در واقع هیج مدرکی دال بر بروز اعمال خون آشامی در صحنه جرم دیده نشده و این ادعا که شخص، خون آشام یا گرگ انسان نما است نمی تواند توجیهی بر بی گناهی یا توضیحی برای یک قتل باشد.

افسانه هایی که از تمایلات خون آشام ها در فرهنگ غرب جای گرفته از قرن های گذشته چنین پیامدهایی را به دنبال داشته و افرادی مانند پیستی به همان دلیلی تحت تاثیر چنین خرده فرهنگ هایی قرار می گیرند که مردم تحت تاثیر دیگر گونه های خرده فرهنگ دست به اقداماتی می زنند.

پیستی بسیار خوش شانس بوده که در قرن شانزدهم زندگی نمی کرده؛ زمانیکه افراد مظنون به ساحره بودن دستگیر و سوزانده می شدند و بسیاری از افراد مظنون به گرگ انسان نما بودن نیز سرنوشت مشابهی داشتند.

در سال ۱۵۸۹ بود که یک مرد آلمانی با نام پیتر استوب مدعی شد یک گرگ انسان نما است و کمربندی از پوست گرگ داشت که به گفته خود او امکان تبدیل شدن وی به گرگ را فراهم می کرد. استوب در شرایطی خاص اعتراف کرد که در طول ۲۵ سال، حداقل بیش از ۱۲ نفر را کشته است. وی پس از شکنجه های بسیار با سری بریده سوزانده شد. در آن زمان هیچ مدرکی دال بر ادعاهای وی جز اعترافاتش وجود نداشت.



پنج شنبه 1 / 10 / 1390برچسب:, :: 9:2 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

ایسنا، این مرد جوان ۲۶ ساله که «یان او» نام دارد پس از نوشیدن خون یک دختر ۱۴ و پسر ۱۳ ساله و خوردن گوشت بدن آنان، این دو نوجوان را به قتل رسانده است.
همچنین این حادثه در خارج شهر بودن فلد در آلمان رخ داده است. این جوان توسط رسانه‌های کشورش لقب خون‌آشام را گرفته است. 

 آپلود عکس

براساس گزارش‌ روزنامه دیلی‌میل، قتل این دو نوجوان توسط این جوان خون‌آشام، مردم آلمان را به شدت در هراس فرو برد. علاوه بر این، شواهد عینی نشان می‌دهد که این جوان پس از قتل یکی از دختران صورت او را با دندان‌هایش دریده و از گردن وی خون مکیده است.

همچنین بر اساس گزارش پلیس این جوان در حالی که قصد داشت سومین قربانی خود را برباید توسط ماموران شناسایی و دستگیر شد. با این حال، این مرد به اتهام قتل و انجام اعمال خشونت‌بار علیه این دو نوجوان و آدم‌خواری به حبس ابد محکوم شد.




پنج شنبه 1 / 10 / 1390برچسب:, :: 8:49 ::  نويسنده : Mohsen Takalloozadeh       

خون آشام ، ومپایر و دارکولا همه بیانگر موجودی هستند که شبهنگام در زیر تاریکی از قبر بیرون می‌آیند و به دنبال انسانها و موجودات می‌گردند تا خون آنها را بمکند. تقریبا در تمام ملل موجود خون آشام وجود دارد از چین گرفته تا بریتانیای قدیم. البته کیفیت انها فرق می‌کند. افسانه دراکولا مثل اینکه ابتدا از خاور دور آمده است. اما مهد انها سه نقطه در دنیا است. رومانی، کارپات و ترانسیلوانیا. در گذشته فکر می‌کردند برای اینکه انسان خون‌آشام شود باید یک خون اشام او را گاز بگیرد. مشهور است که اگر زنی حامله به خون‌اشام نگاه کند بچه وی خون آشام می‌شود. در ایتالیای قدیم برای شناسایی خون آشام پسر بچه نابالغی به پشت بر مادیانی باکره سوار می‌کردند و از حیاط کلیسا آن را به طرف قبرستان هی می‌کردند. اولین قبری که اسب کنار آن می‌ایستاد صاجب آن حتما خون آشام بود. برای از بین بردن آن باید آب جوش را از سوراخی که در کنار قبر وجود دارد به داخل آن ریخت. این سوراخ معمولا در کنار قبر خون‌آشام ها قرار دارد. راه دیگر برای کشتن ان زدن گلوله‌ای نقره‌ای که از یک صلیب آب شده به دست آمده به قلب اوست. برای اطمینان بیشتر باید دهانش را با سیر پر کرد و سرش را گوش تا گوش برید. خون آشام ها از نور میترسند و در زیر نور ماه و خورشید فعالیت نمی‌کنند چون قدرتشان به طرز وحشتناکی کم می‌شود. از صلیب هم می‌ترسند. می‌گویند خون آشام افراد بدکاری هستند که به علت کارهای خلافشان نفرین شدند که تا آخر جهان روحشان سرگردان بماند.



 
درباره وبلاگ

برای کشف حقیقت خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان VAMPIRES ARE REAL و آدرس mtvampire.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 28
بازدید ماه : 28
بازدید کل : 82858
تعداد مطالب : 41
تعداد نظرات : 23
تعداد آنلاین : 1